مرا به خاطر همه نامه هایی که برای تو ننوشتم ، ببخش !...... مرا به خاطر همه آوازهایی که برای تو نخواندم ، ببخش !.... مرا به خاطر همه لبخندهایی که از تو دریغ داشتم ، ببخش !.... مرا به خاطر آغوشی که از تو دریغ کردم ، ببخش !.... من میتوانستم در یک بعداز ظهر زیبا شاخه گلی به تو هدیه دهم ، اما پاییز اجازه نداد.... من میتوانستم در یک صبح تازه سرم را روی شانه هایت بگذارم و گریه کنم ، اما غرورم اجازه نداد .... هی رفیق ... صدایم را ببخش ! لبهایم را ببخش ! اشکهایم را ببخش !.... اينجا كه مي آيي سكوت كن.... هواي اينجا مسموم است... بماني مكدر ميشوي ، سياه ميشوي ، تلخ ميشوي... مانند سيگار...
(̅_̅_̅_̅(̲̲̲̲̲̅̅̅̅̅̅(̅_̅_̲̅_̅_̲̅_̅_̲̅_̅_̅()ڪے هي رفيق ... ميروي يا ميماني؟
نظرات شما عزیزان: